دوستی تعریف میکرد که روز چهارشنبه تو شلوغی های بهارستان می گذشته تا به خونه شون بره. یکی از نیروی گارد ضدشورش جلوش رو میگیره و ازش میپرسه «برای چی پیرهن مشکی پوشیدی؟!» این همکار ما هم نه برداشته نه گذاشته برمیگرده میگه «عذادارم» اینکه بوده یا نبوده بماند. یارو دوباره میپرسه میگه عزادار چی؟ … ادامهٔ نوشته