//
you're reading...
کودک متوهم, اینترنت, عمومی

و من ملتفت نمی‌باشم!


A805F4 چند روزی می‌باشد که من را از اتاقی که کامفیوتر ما در آن موجود می‌باشد بیرون کرد‌ه‌اند و اجازه‌ی ورود نمی‌دهند. تمامی اعضای خانواده به همراه دایی و خاله و عمه به نوبت از خانه‌هایشان قدم‌رنجه کرده و خودشان را مهمان ما می‌باشند. از برادر گرامی می‌پرسم که دلیل این همه مهمان‌نوازی یکهویی ما چه می‌باشد که پاسخ می‌دهد دلیل آن اینترنت خرسرعت ما می‌باشد که این چندروز چیزهای بدی که برای ما بد نمی‎باشد نشان می‌دهد.  من که بچه  نمی‌باشم و می‌دانم چیزهای بد، ربطی به روز و ساعت خاصی نداشته و همیشه باز می‌باشد! حداقل، وقت‌هایی که پدر متوهم می‌رود توی اتاق و در را هم می‌بندد و بعد از چند ساعت با قیافه شنگول بیرون می‌آید اینگونه می‌باشد و دیگر از آن صفحه‎ی مشترک گرامی میباشد خبری نمی‌باشد و من می‌فهمم که یکی از آن فندق‌شکن‌هایی که سر این صفحه را گول می‌مالند باز می‎باشد!
ولی منصوردایی که همیشه به مامان‎جان می‌گوید باید هیچ چیز را از کودکان متوهم پنهان ننمود مرا به یک گوشه، دعوت رسمی می‎کند و می‌گوید که این چیزهای بد، با چیزهای بد قبلی فرق داشته و بسیار خوب می‌باشند. وقتی که من چهره‌ی متوهم خود را بیشتر پیچ می‌دهم، توضیح می‌دهد که ورژن ایرانی این چیزهای بد که این دفعه خوب می‎باشد، در اینترنت اکران عمومی شده و همه درحال تماشای آن هستند. و بعد با حرارت، تریبون را به دست می‌گیرد: همان‌هایی که جوان‌های مردم رو با حرف‌هاشون بدبخت کردند و همیشه دم از پاکدامنی و عفاف می‎زنند و بالای منبر وعظ و نصیحت می‎کنند، حالا در خلوتشان باطن کثیف خود را نشان داده‎ند! و حالا حقشان است که پرده از نقابشان پاره کنیم و به همه نشان دهیم که چهره‎ی واقعی آن‎ها چیست! و من که کماکان ملتفت نمی‌باشم، الان گیج‌تر هم می‏شوم و از دایی می‎پرسم که مگر اخلاقیات نسبی می‎باشد؟ و حالا فوقش اگر هم باشد، باید با زمان تغییر بشود!! و نه با معلول! دایی که ظاهراً قیافه‌ش از حرف‎های من چارچنگولی شده است، سرش را کمی می‌خاراند و من را به نزد شوهرخاله‌ی مامان‌جان اینها که او هم چند دقیقه پیش همراه با دایی اینها از توی  اتاق بیرون آمدند و از آن به بعد کلی نیششان باز میباشد می‌برد.. گفته می‎شود پزشک فیلسفه‌ میباشد   و من البته نمی‌‎دانم فیسلفه، کدام قسمت بدن می‎باشد که آقای پزشک بخواهد آن را معاینه کند!

وقتی منصوردایی، جریان را برایش توضیح میدهد، مثل پروفسور بالتازار سری تکان می‌دهد و به من می‌گوید: «ببین پسرم!»
(و من از همینجا می‌فهمم که می‌خواهد یک چیزی را همین‌جوری توجیه‌مالی کند!)
«تو این چیزها را درک نمی‌کنی. ما سی سال پیش برای آزادی جنگیدیم و رژیم را عوض کردیم، اما در عوض کسانی روی کار آمدند که خودشان کثیف‌تر از آن قبلی‌ها بودند و همه‌اش ظاهری غیر از آن چیزی که بودند و هستند به ما نشان می‏دهند….»
(و من بالاخره یک نفر را پیدا می‌نمایم که اعتراف کند که توی اتفاق ناجوری که به آن انقلاب می‌گویند شرکت داشته است!…به قیافه‌اش نمی‌آید!!)
«و حالا وظیفه‌ی ما دوباره این است که پوزه‌ی همین‌ها را به هرشکلی که می‌تواتیم به خاک بمالیم و اکنون در عصر اینترنت و اطلاعات، این کار راحت تر از گذشته است و از خصوصی‎ترین اعمال این شیادان کثیف نیز باید پرده‌برداری کنیم و آن را برای همگان عمومی کنیم… . فهمیدی پسرم؟!»

من البته خنگ نبوده و همین حرفهای گنده‌گنده را هم کلاً می‌فهمم! اما نمی‌دانم چرا یاد علی‌سیخ‌سیخی، یکی از بچه‌تخص‌های مدرسه افتادم که از کلی وقت پیش به این‌ور، کارش بولوتوث نمودن فیلم‌های بی‌دامنی و عفاف‌ندار با آن گوشی فکستنی‌اش می‌باشد! یکبار هم که آقای ناظم گیرش انداخت، گفت که اینها دختران بدی می‌باشند که از کنار خیابان جمع‌آوری شده و در یک اقدام انسانی، برایشان شغل ایجاد نموده شده است! و بدین‌ترتیب آقاناظم هم راضی شد. هفته‌ای پنج روز هم در زنگ‌های تفریح با همدیگر در دفترشان حرف‌های انضباطی می‌زنند و بعد هم شنگول از دفتر بیرون می‌آیند!!
به همین مناسبت به مسترفیلسفه که هیچ دکتری بلد نیست و معاینه‌نکرده، مرا مرخص نمود، میگویم که من هنوز عقلم کوچک و متوهم بوده و آن‌حرف‌ها مقداری صغیل می‌باشد! ققط نمی‌دانم صغیل را همین‌جوری می‌نویسند یا نه!

Untitled2

صدای واه‌واه و به‌به و چه‌چه جمع خانم‌هایی که از اتاق کامفیوتر بیرون می‌آیند به گوش می‌رسد. من از کنارشان رد شده  به اتاق رفته و آنها اصلاً نمی‌فهمند!  فندق‌شکنی را مشاهده نمی‌کنم. فقط یک صفحه پر از موضوع داغ با کلی امتیازهای نجومی می‌بینم که همه‌شان هم درباره‌ی اکران عمومی ورژن ایرانی یک کار بد که این بار خوب بوده، می‌باشد!
روی یکی‌شان کلیک می‌کنم….

178gمشترک مطالب توهم‌نامه شوید

گفتگو

8 پاسخ به ‘و من ملتفت نمی‌باشم!

  1. با طنز زیبایی نوشته ای و من با شما موافقم. منهم نظرم را به شکل دیگری نوشته‌ام.

    Posted by فراسو | 2008/10/23, 05:52
  2. خیلی مسخره و بی مزه بود…

    Posted by امید | 2008/10/23, 18:57
  3. شدیداً متوهم گونه بود، بسیار متوهم گشتم!
    چون بنده این خبر رو نشنیده بودم که الان از اینجا شنیدم!

    Posted by Endless Love | 2008/10/23, 21:26
  4. nemidonam
    vali koli khanidam
    migan ke bache ham bahcehaye ghadim:)

    Posted by حسین جعفریان | 2008/10/24, 02:20
  5. آره فرزندم. بد زمانه ایست

    Posted by سروش | 2008/10/24, 03:08
  6. آه ، چه می شود کرد دوست عزیز ؟

    Posted by اسما | 2008/10/24, 18:28
  7. بسار سخت است که اتاق هماره با ملزمات آن اشغال شود …..

    Posted by guilanica | 2008/10/24, 20:06

بیان دیدگاه

کافه‌توهم را از فید دنبال کنید

نویسندگان:

Enter your email address to subscribe to this blog and receive notifications of new posts by email.

به 81 مشترک دیگر بپیوندید

لایک خور


لینک‌های خوشمزه

RSS لینک‌دونی گودری دوستان

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.